در گفتگوی دکتر بهرام شکوری با مدیرعامل هلدینگ مبین مطرح شد:

ابعاد جدید از سرمایه گذاری بخش خصوصی در دومین ذخیره سرب و روی جهان

0 1,183

مجتمع معدنی سرب و روی و باریت مهدی آباد واقع در ۱۱۵ کیلومتری جنوب شرقی شهر یزد، با دارا بودن ذخایر قابل توجه، یکی از بزرگترین معادن جهان است که مطابق قانون معادن به عنوان معدن بزرگ شناخته شده و پروانه بهره برداری آن به نام ایمیدرو است. مطابق برنامه ریزی انجام شده، ساخت کارخانجات فراوری کنسانتره روی همراه با محصولات جانبی (کنسانتره سرب و نقره) و همچنین تجهیز و باطله برداری معدن در دستور کار قرار دارد.

هم اکنون نیز به موازات اقدامات یاد شده، استخراج مواد معدنی و فروش محصولاتی نظیر اکسید روی، کالامین و باریت توسط مجتمع در حال انجام است.

برای اطلاع از آخرین وضعیت طرح ها و پیشرفت پروژه ها در این سایت، با دکتر «بهرام شکوری»، رئیس هلدینگ مبین برنده مناقصه سرمایه گذاری سرب و روی مهدی آباد و رئیس کمیسیون معادن و صنایع معدنی اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران به گفت وگو نشستیم.

 

آقای دکتر، در حالی که حدود نیم قرن معدن سرب و روی مهدی آباد در بلاتکلیفی به سر می برد، شاهد بودیم گروه مبین متشکل از گروهی از سرمایه گذاران فعالیت در این معدن را آغاز کردند. با چه ریسکی در این پروژه وارد شدید و اکنون چه وضعیتی دارد؟

 

۶۰ سال است که این معدن اکتشاف شده و به ذخایری رسیده است، اما فقط روی کاغذ دست به دست گشته و کسی حاضر به سرمایه گذاری در آن نشده بود.زمانی خارجی ها به این معدن ورود کردند، اما متاسفانه نیت آنان راه اندازی معدن نبود، بلکه به دنبال استفاده های دیگری از آن بودند؛ از جمله اینکه با داشتن این ذخیره توانستند ارزش سهامشان را بالا ببرند و سودی کسب کنند، اما در نهایت سرمایه گذاری در آن نکردند.

در ادامه، حضور چند ساله «مهدی کرباسیان» در ایمیدرو به عنوان فردی خوش فکر که سیاستگذاری درستی را در مهدی آباد انجام داد و با همراهی «محمدرضا نعمت زاده» وزیر اسبق صمت به عنوان فردی پای کار که سابقه حضور در بخش خصوصی را نیز داشت، برای نخستین بار مسیر خصوصی سازی در معادن به درستی انجام شد.

امروز حرف ها و داستان های زیادی درخصوص موضوع خصوصی سازی وجود دارد و احساس می شود بسیاری از واگذاری ها به قیمت اصلی نبوده است و بسیاری از جمله نمایندگان مجلس از این موضوع گلایه مند هستند و در قبال آنها موضع دارند، زیرا معتقدند در این واگذاری ها حق دولت ضایع شده است.

مشکل ما در کشور بحث مدیریت است و اگر بتوانیم مدیریت را به بخش خصوصی انتقال دهیم بهتر از مالکیت است و این حرف ها و داستان ها که امروز وجود دارد، درخصوص این نوع واگذاری صورت نخواهد گرفت.

در ایران از آنجایی که اجازه بزرگ شدن به بخش خصوصی داده نمی شود، توان مالی خرید معدنی در حد و اندازه های مهدی آباد نزد این بخش وجود ندارد، در این سایت نیز به عنوان دومین ذخیره گاه بزرگ سرب و روی جهان، مالک معدن خود دولت است و بخش خصوصی تنها عهده دار مدیریت آن شده است.

به این شیوه، مقرر شده ۲۵ سال معدن مهدی آباد را مدیریت و مواد معدنی آن را استخراج کنیم، بر مبنای فرمولی که تعیین شده و برپایه عیار، تناژ و قیمت جهانی محصول، عددی را به عنوان رویالتی به دولت پرداخت کرده و محصول تولید شده را در بازار بفروشیم.

در این راستا باید کارخانه ای ۸۰۰ هزار تنی احداث می شد، اما از آنجایی که سرمایه گذار خارجی به پروژه ورود نکرد و با بهره های سنگین بانکی نیز سرمایه گذاری جواب نمی داد، ساخت کارخانه را با تغییر مقیاس به چهار فاز ۲۰۰ هزار تنی تبدیل و به تبع آن بهره برداری از معدن را نیز در سه فاز تعریف کردیم.

فاز یک پروژه، آنگونه که بتواند خوراک مورد نیاز این کارخانه را تامین کند طراحی شد به طوری که با نزدیک به ۷۰ میلیون تن باطله برداری، بتواند دو تا سه میلیون تن سولفور داده و در نهایت ۲۰۰ هزار تن کنسانتره ایجاد کند.

با اعتماد دولت به بخش خصوصی و این نوع واگذاری، در نهایت توانستیم در رقابت با سایر رقبا برنده شویم، به طوری که اختلاف مان با رقیب دوم به اندازه یک میلیارد و ۶۵ میلیون دلار بود که این عدد امروز به یک میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار رسیده است.

این رقابت و ورود بخش خصوصی به چرخه یاد شده، سبب شد دولت نیز در این میان از رویالتی یک میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار سود ببرد که در نهایت به رونق تولید، افزایش اشتغال و منافع بیشتر برای کشور خواهد انجامید.

وی بیان داشت: تا امروز افزون بر ۶۰ میلیون تن باطله داری انجام شده، کارهای مطالعاتی فاز نخست ۲۰۰ هزار تنی انجام شده، اکتشافات این فاز تکمیل شده، از حضور شرکت های مطرح اروپایی و استرالیایی استفاده و خرید تجهیزات انجام شده و در نهایت توانستیم مطاعات علمی کارخانه از نظر طراحی و غیره را به انجام برسانیم.

اکنون سنگ شکن فاز اول از یک شرکت اروپایی خریداری و ترخیص شده و در معدن مستقر است، همچنین آسیاب ها از بهترین برندهای اروپایی خریداری شده و ساخت آن در شرف اتمام است که بین دو تا ساه آینده به معدن می رسد.

قرارداد بخش نهایی یا همان فلوتاسیون معدن نیز دو هفته قبل با هندی ها منعقد شد و انتظار می رود پس از ۹ ماه تجهیزات فلوتاسیون آماده شود، همچنین مجوزهای زیست محیطی اخذ شده، خرید آب از پساب یزد صورت گرفته، مطالعات خط انتقال آب به پایان رسیده، پیمانکار آن مشخص و خرید لوله های انتقال آب نیز پایان یافته است.

مقرر شده تا برای انتقال آب مورد نیاز با دبی ۱۱۰ لیتر در ثانیه به معدن، خط انتقال آب ۱۱۰ کیلومتری از یزد کشیده شود.

همزمان با تامین آب، ایستگاه تامین برق در سایت نیز در حال اجراست و این دو همزمان باید وجود داشته باشند تا اجرای فازهای بعدی معدن میسر شود.

مقرر بود فاز نخست پس از یک سال در اواخر سال ۹۷ به بهره برداری برسد، اما به دلیل تشدید تحریم ها، بروز برخی مشکلات و تحریم های داخلی (که دست کمی از تحریم های خارجی نداشتند)، بهره برداری از پروژه به تاخیر افتاد.

موجب تاسف است که ارز ۴۲۰۰ تومانی صرف واردات اقلامی مثل موز، انبه و بسیاری کالاهای غیرضروری شد و تازه بسیاری از این دلارها در بازار با نرخ آزاد به فروش رسید، اما این پروژه مهم و اشتغالزا حتی نتوانست یک دلار از ارز دولتی استفاده کند و حتی در تهیه ارز آزاد و خرید تجهیزات نیز متهم به ایجاد اخلال در بازار ارز شدیم.

همچنین به دلیل اخلال در برقراری روابط بانکی با سایر کشورها ناشی از تحریم ها، شاهدیم با وجود ارائه پیش پرداخت به طرف خارجی، اما آنها از دریافت باقیمانده مطالباتشان مطمئن نیستند و ما نیز معلوم نیست که بتوایم تجهیزات سفارش داده شده مان را تحویل بگیریم.

علی رغم همه این ریسک ها، بالاخره فاز نخست به انجام رسید و نهایتا تا پایان سال ۹۹ به بهره برداری خواهد رسید، همچنین از تولید و فروش محصولات فاز یک همراه با آورده سهامداران می توانیم فاز ۲ را راه اندازی کنیم.

 

در حالی که شاهدیم کارخانجات فراوری با هزینه های هنگفتی در کشور احداث می شود، اما هلدینگ مبین به عنوان الگوی ساخت کارخانجات با قیمت مناسب مطرح شده است. چگونه است که در اجرای کارخانه های فراوری کنسانتره و سنگ آهن، می توانید پروژه ها را با صرف حداقل هزینه ها به اتمام برسانید؟

ما بخش خصوصی هستیم که دسترسی به معادن بزرگ نداریم. بطور مثال در حوزه سنگ آهن، معادن خوب و با عیار مناسب در دست دولت است، اما معادن در اختیار بخش خصوصی، با عیارها و ذخایر پایین است.

این مساله ما را به فکر وا می دارد که بطور مثال وقتی باطله برداری معادن بزرگ بیش از ۲۰ درصد آهن دارد، اما کل ذخایر ما در معادن بخش خصوصی بین ۱۰ تا ۱۲ درصد آهن دارد، چطور می توانیم این عیار پایین را به نقطه ای برسانیم که آن را به کنسانتره حداقل ۶۵ درصد تبدیل کنیم تا قادر به فروش آن باشیم؟

در این راستا، بخش خصوصی فکر می کند که چگونه و با چه راه هایی می تواند از سرمایه گذاری اولیه اش بکاهد.

این در حالی است که بسیاری شرکت های بزرگ، مقیاس هایی بزرگ در حد ۲ میلیون تن تعریف و طراحی می کنند و در نهایت با کمک گرفتن از خارجی ها و صرف هزینه های زیاد به اجرای کار می پردازند.

ما برای فاز نخست پروژه سنگ آهن اسمالون، کارخانجات کنسانتره را در کشورهای مختلف از جمله اوکراین بازدید کردیم و به این نتیجه رسیدیم که طراحی سختی ندارد. در نهایت با جوینت کردن دانشگاه های تهران و اوکراین، طراحی کارخانه را با هزینه ۲۰۰ هزار دلاری به انجام رساندیم، در ادامه نیز با مقیاس کوچکتر ۵۰۰ هزار تنی کار را آغاز و خریدهایمان را بر همین مبنا انجام دادیم.

بر این اساس آسیاب و موتورها را از بهترین برندهای اروپایی مثل زیمنس و وارمن خریداری کردیم و پس از مونتاژ آنها، کارخانه ۵۰۰ هزار تنی با صرف هزینه چهار میلیون یورویی احداث شد.

صرفه جویی هایی که در این پروژه انجام شد، شرکت های دولتی یا خصولتی قادر به انجام شان نیستند، بطوری که برخی از مدیران شان در زمان بازدید از این پروژه می پرسیدند چرا سوله ای در کارخانه ساخته نشده است؟ در حالی که وقتی کارخانه ای در یزد یا کرمان احداث می کنیم که برف و باران آنچنانی در طول سال ندارد، نیازی به ساخت سوله نیست.

نساختن همین سوله ها صرفه جویی چهار تا پنج میلیارد تومانی در آن زمان برایمان به دنبال داشت و می توان از رقم صرفه جویی شده برای خرید تجهیزات یا آغاز بکار فاز دوم بهره برد؛ در حالی که چنین نگاهی در بخش های دولتی و خصولتی وجود ندارد.

این در حالی است که شرکت های دولتی، ابتدا انبار، آسایشگاه کارکنان، دیوار، سوله و غیره را می سازند و در انتها به ساخت کارخانه می پردازند.

همچنین، زمانی بود که آب نداشتیم، اما آب را با تانکر از شهر خریداری می کردیم و عملیات ساخت را به پیش می بردیم؛ بر این اساس، این نگاه بخش خصوصی کمک می کند تا با صرف کمترین هزینه به سرمایه گذاری بپردازیم.

این در حالی است که پروژه های ۲ میلیون تنی  کنسانتره سنگ آهنکه در کشور احداث می شود بیش از ۱۰۰ میلیون یورو هزینه دارد که با آنچه بخش خصوصی هزینه می کند اختلافی فاحش دارد.

در نهایت توانستیم این موفقیت مان را مدل کرده و با عنوان «موفقیت در شرایط پیچیده کسب و کار» در دانشگاه شریف ارائه کنیم.

ما معتقدیم با این تفکر می توانیم «نهضت فرآوری» را ایجاد کنیم و حتی معادن کوچک و متوسط با عیار پایین را که صرفه اقتصادی ندارند، با صرف هزینه های سرمایه گذاری پایین تر سودآور کنیم.

اکنون در نظر داریم این مدل را با کمک خانه معدن ایران، ایمیدرو و شرکت تهیه و تولید برای معادن کوچک و متوسط مطالعه و اجرایی کنیم و آنها را به بهره برداری برسانیم.

در این راستا صندوق بیمه فعالیت های معدنی باید به کمک بیاید، به طوری که رئیس هیات عامل ایمیدرو نیز به شدت دنبال افزایش سرمایه این صندوق است.

همچنین بانک ها و صاحبان معادن (با آورده نقدی شان) باید در این طرح کمک کنند و در نهایت، بخشی را بزرگان معادن که نیازمند کنسانتره هستند (مثل شرکت ملی مس، چادرملو و گل گهر) با پیش خرید محصولات، یاری رسانی کنند تا نهضت فرآوری به معنای واقعی کلمه برای آهن، مس، روی، طلا و سایر کانی ها عملیاتی شود.

در این صورت می توان معادن با عیار پایین و ذخایر کم را با این مدل فعال و ذخایر آنها را به کالای با ارزش افزوده بالا تبیدل کرد تا در نهایت دغدغه های تولید و اشتغال کاهش یابد.

ممکن است از اینها هم خوشتون بیاد
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.