ارتقای جایگاه ایران در زنجیره ارزش طلا، نقره و مس از طریق شفافیت و جذب سرمایه هدفمند
یادداشتی از احسان احمدی معاونت برنامه ریزی و سرمایه گذاری و عضو موظف هیئت مدیره هلدینگ صدرتامین
معدن۲۴: ایران دارای مزیتهای پایهای قابلتوجه در حوزه منابع معدنی است، بهویژه در بخش مس و با ظرفیت بالقوه در طلا و نقره. بر اساس گزارشهای رسمی، ذخایر مس شناساییشده در کشور حدود ۲.۶ میلیارد تن برآورد شده که تقریباً ۵ درصد از ذخایر شناختهشده جهانی را تشکیل میدهد و در سالهای اخیر تولید کنسانتره و کاتد مس رشد داشته است. با این حال، بخش قابلتوجهی از این مواد بهصورت خام یا نیمهخام صادر میشود و سهم ایران در مراحل پاییندستی زنجیره ارزش یعنی خلق ارزش افزوده نهایی در پردازش، استانداردسازی، بستهبندی و برندینگ، بهصورت بهینه محقق نشده است.
در عین حال، طلا، نقره و مس در تجدید ساختارهای جهانی، بهویژه در گذار به انرژیهای پاک، توسعه فناوریهای پیشرفته، و نیاز به زنجیرههای تأمین مقاوم و شفاف، نقش استراتژیک و چندمنظورهای دارند. این فلزات هم ورودیهای کلیدی در صنایع پایه و فناوری هستند و هم از نظر سرمایهگذاری بهعنوان داراییهایی با تقاضای جهانی پایدار و رو به رشد شناخته میشوند؛ بنابراین توان خلق ارزش افزوده در این زنجیرهها ضمن تنوعبخشی درآمدی، کاهش آسیبپذیری در برابر شوکهای خارجی را نیز فراهم میآورد. موقعیت ژئوپولیتیک ایران بهویژه قابلیت تبدیل شدن به هاب منطقهای برای پردازش و ترانزیت این فلزات، فرصت بازتعریف نقش کشور را از صادرکننده خام به بازیگر اثرگذار در زنجیره ارزش جهانی میسر میسازد.
با این وجود، موانع ساختاری جدی وجود دارد که مانع تبدیل این ظرفیتها به ارزش واقعی میشوند و پیشرفت را کند میکنند. تحریمهای بینالمللی دسترسی به سرمایه، فناوری پیشرفته و کانالهای متنوع تجاری را محدود کردهاند. علاوه بر این، فقدان ابزارهای مالی طراحیشده برای پوشش ریسکهای سیاسی و تحریمی، نبود سامانه یکپارچه برای ردیابی منشأ و معیارهای پایداری (ESG)، و تمرکز بر صادرات خام به جای ارتقاء ارزش نهایی، از جمله موانع اصلی ارتقای جایگاه ایران در زنجیرههای جهانی طلا، نقره و مس هستند.
۲. چالشهای کلیدی
چالشهای مزمن که باید با یک بسته راهکار یکپارچه برطرف شوند، عبارتاند از:
• نقص در خلق ارزش افزوده: خروجیهای صادراتی عمدتاً خام یا نیمهخام بوده و بخشهای پردازش، استانداردسازی و برندینگ بهگونهای که سهم واقعی ایران از زنجیره ارزش نهایی افزایش یابد تقویت نشدهاند.
• جذب ناکافی سرمایه ساختاریافته: سرمایهگذاران داخلی، دیاسپورا و شرکای منطقهای با توجه به ریسکهای سیاسی، تحریمی و عدم وجود تضمین شفافیت و بازده قابل اتکا، تمایلی به تعهد بلندمدت ندارند.
• فقدان شفافیت و ردیابی منشأ: بازارهای بینالمللی حساس به پایداری نیازمند اطلاعات قابل اعتماد درباره منشأ، اثرات زیستمحیطی و اجتماعی و کیفیت هستند، اما سیستمهای فعلی این دادهها را به صورت یکپارچه و معتبر ارائه نمیدهند.
• وابستگی محدود به بازارها و کانالهای صادراتی: تحریمها و عدم تنوع در مسیرهای دیپلماسی تجاری، انعطافپذیری ایران را در دسترسی به خریداران متنوع کاهش داده است.
• ضعف در انتقال دانش و ظرفیت بومی: نبود ساختارهای مشارکتی کارآمد که هم انتقال فناوری را تضمین کنند و هم ظرفیت داخلی را تقویت نمایند، رشد مستقل در بخشهای پاییندستی را محدود ساخته است.
۳. راهکار یکپارچه پیشنهادی
برای غلبه بر این موانع و تثبیت جایگاه ایران بهعنوان بازیگری ارزشآفرین در زنجیرههای طلا، نقره و مس، لازم است بستهای عملیاتی با تمرکز همزمان بر شفافسازی زنجیره ارزش و جذب سرمایه هدفمند طراحی و پیادهسازی شود. نخست، راهاندازی سامانههای دیجیتال ردیابی منشأ و پایداری (ESG) ضروری است تا هر مرحله از مسیر محصول (از استخراج تا محصول نهایی) تا جزئیات شامل منشأ مواد، مصرف منابع (آب، انرژی)، انتشار آلودگی و انطباق با معیارهای زیستمحیطی و اجتماعی ثبت و قابل راستیآزمایی شود. استفاده از فناوریهای توزیعشده برای تضمین دستنخورده ماندن دادهها، اعتماد خریداران بینالمللی را تقویت و زمینه ورود به بازارهای پریمیوم حساس به اصالت و پایداری را فراهم میکند. این شفافیت همچنین پایهای برای برندینگ مبتنی بر اصالت و اعتماد خواهد بود.
همزمان، ساختار جذب سرمایه باید بهصورت هوشمندانه تنظیم شود تا بازده اقتصادی جذاب را با مدیریت ریسکهای سیاسی و تحریمی ترکیب کند. پیشنهاد میشود منابع مالی از ترکیب سرمایههای داخلی، فعالسازی دیاسپورای متخصص و جذب سرمایهگذاران منطقهای و منتخب بینالمللی از طریق ابزارهای مالی ساختاریافته تأمین شود. ابزارهایی مانند سکوک کالامحور یا اوراق سبز اسلامی، که درآمدهای آتی حاصل از ارتقاء زنجیره ارزش یا تولید پایدار را تضمین میکنند، میتوانند پایهای مطمئن برای تأمین سرمایه باشند. قراردادهای پیشفروش تضمینی بخشی از تولید، ریسک اولیه سرمایهگذاری را کاهش میدهد و اطمینان از جریان واقعی بازگشت سرمایه فراهم میآورد. فعالسازی دیاسپورا در قالب سازوکارهایی مانند صندوقهای مشترک با پوشش سیاسی یا ساختارهای مشارکت منطقهای با تقسیم ریسک، هم بازده قابل پیشبینی عرضه میکند و هم فضای تحریمی را بهصورت واقعگرایانه مدیریت مینماید.
این ترکیب شفافیت و مالیه ساختاریافته باید با انتقال فناوری و تقویت ظرفیتهای داخلی همافزایی یابد. مشارکتهای ساختاریافته (Joint Venture) با شرکای خارجی یا منطقهای باید بهگونهای طراحی شوند که انتقال دانش فنی در بخشهای پردازش، کنترل کیفیت، بستهبندی و مدیریت زنجیره بهصورت قراردادی تعبیه شود و سازوکارهای تقسیم ریسک انگیزه همکاری بلندمدت را حفظ کنند. این همکاریها ضمن ارتقاء توان داخلی در خلق ارزش افزوده، استقلال فنی آینده را نیز تقویت میکنند.
در کنار اینها، تنوعبخشی به بازارها ضروری است تا آسیبپذیری ناشی از محدودیتهای تحریمی کاهش یابد. دیپلماسی اقتصادی فعال و ایجاد شبکههای جایگزین صادراتی—شامل همکاریهای لجستیکی با کشورهای همسایه و همپیمان، مسیرهای ترانزیتی امن، و توافقهای منطقهای هماهنگ—امکان دسترسی پیوسته به خریداران جدید را فراهم میکند و ظرفیت پاسخ به تغییرات ژئوپولیتیک را افزایش میدهد.
در عمل، مرکزیت این بسته راهکار در ایجاد یک صندوق تخصصی سرمایهگذاری زنجیره ارزش فلزات استراتژیک قرار میگیرد. چنین صندوقی با گردهم آوردن منابع دولتی، خصوصی، دیاسپورا و شرکای منطقهای و بهکارگیری ابزارهای مالی نوآورانه، پروژههای ارتقاء پردازش، استانداردسازی و برندینگ را تأمین مالی کرده، بخشی از تولید را از پیش تضمین میکند و از طریق دادههای شفاف حاصل از سامانههای ردیابی منشأ و ESG، دسترسی به بازارهای با ارزش افزوده بالا را تسهیل میسازد. همزمان، مشارکتهای فناورانه ساختاریافته ظرفیتهای بومی را تقویت و دیپلماسی فعال، مسیرهای جدید بازار را میگشاید. این بسته یکپارچه هم خلق ارزش را افزایش میدهد و هم شوکپذیری در برابر نوسانات قیمت و فشارهای سیاسی را کاهش میدهد، و زمینه تثبیت جایگاه ایران در زنجیرههای جهانی طلا، نقره و مس را فراهم میسازد.
اولین کنفرانس بینالمللی طلا، نقره و مس در خاورمیانه
تهران، ۲۰ مرداد ۱۴۰۴
02188994685/ ۰۹۳۶۱۵۸۴۷۸۸
با ما همراه باشید